ابرکوه بهشت استان یزد/ جناب آقای شوق! کمی انصاف

وارده به یزد فردا:جناب آقای شوق در یادداشتی با عنوان(درد مردم بافق مدیر بومی و غیر بومی نیست) به طعنه فرموده اند که ابرکوه محرومیت ندارد.

لطفا کمی به یادداشت های قبلی خودتان در محرومیت ابرکوه که با عنوان شماره 1 چاپ شده بود و نمبدانم چرا به شماره 2 نرسید نگاه کنید و کمی به اظهارات خودتان در ابرکوه که ابرکوه را اصلا قابل مقایسه با دیگر نقاط استان به جهت محرومیت نمیدانستید فکر کنید.

چه شده که اینقدر تغییر موضع داده اید؟

آیا از سال پیش ابرکوه اینقدر پیشرفت داشته است؟

جناب آقای شوق، زمانی که شما با پشتیبانی ها در یزد ایستگاه مطبوعاتی دائر می کردید ما در ابرکوه در بدر، تهیه بسیاری از نشریات بودیم.

لطفأ ریشه محرومیت های شهرستان هائی از جمله بافق و ابرکوه را کمی دورتر یعنی زمانی که شما هم به گونه ای با مدیران مختلف استان حشر و نشر داشته اید جستجو کنید.

ضمنأ در صورتی که هر کدام از عزیزانی که می گویند ابرکوه تبدیل به بهشت روی زمین شده است مایل باشند، حاضریم هزینه اقامت چند ماهه آن ها را تقبل کنیم که لذت زندگی در این بهشت را از دست ندهند. اگر چه ابرکوه با تمامی مشکلاتش بهشت عزیز من است.

بنظرم در شأن شما نباشد که اینگونه جو گیر شده و در پوشش حمایت از یکی از شهرستان های محروم به دیگران نیش و طعنه بزنید.

اگر چه اظهار نظرهای متناقض شما در چند سال گذشته در مورد ابرکوه سابقه دارد.

جناب شوق، لطفا دو مطلب زیر را یکبار دیگر مرور کنید و بالاخره یکبار تکلیف خودتان را با مردم ابرکوه مشخص کنید که آیا بالاخره ابرکوه از نظر شما محروم هست یا خیر؟


برخی از مطالب شوق الشعرا در مقاطع زمانی مختلف:


بنام مردم و محروميت ابركوه، چه كساني به منفعت مي رسند!؟بنام مردم و محروميت ابركوه، چه كساني به منفعت مي رسند!؟

معادله رياضي و آمار و اقتصاد و سياست و صنعت در ابركوه

24 ميليارد تومان وام به 6 ميليارد تومان سرمايه گذاري بخش خصوصي!؟

با 80 درصد تسهيلات بانكي، واحد بزرگ توليد كاشي در ابركوه ايجاد مي شود

مجوز كاشي ابركوه به نام چه كساني صادر شده!؟

«محمدحسين امامي» فرماندار ابركوه، در گفت وگو با خبرنگار ايرنا گفت: عمليات اجرايي احداث مركز بزرگ توليد انواع كاشي و سراميك در اين شهرستان آغاز شد و اين واحد در زميني به مساحت ‪ ۲۰هكتار و زيربناي سوله و ساختمان حدود ‪ ۴۰هزار متر مربع در كيلومتري ‪ ۱۰جاده شيراز - ابركوه احداث مي‌شود.

وي ميزان توليد سالانه‌كاشي و سراميك مركز يادشده را هشت ميليون مترمربع در سال عنوان كرد و گفت: سرمايه اين طرح ‪ ۳۰۰ميليارد ريال است كه ‪ ۲۰درصد آن سهم بخش خصوصي و‪ ۸۰ درصد مابقي به صورت تسهيلات بانكي مي‌باشد.

فرماندار ابركوه اضافه كرد: سهم سرمايه‌گذاري بانك حدود‪ ۲۱۰ميليارد ريال است كه به ‌صورت تسهيلات ارزي براي‌خريد ماشين‌آلات به‌كشور سازنده ‌پرداخت مي‌شود.

امامي خاطرنشان ساخت: اشتغالزائي اين طرح بالغ بر ‪ ۴۰۰نفر بطور مستقيم مي‌باشد كه در رفع بيكاري منطقه بسيار حائز اهميت است.

به گفته وي ، بنابه نوع كاشي توليدي،‪ ۵۰تا ‪ ۸۰ درصد مواد اوليه از معادن منطقه تامين مي‌شود و مصرف‌كنندگان عمده آن نيز استانهاي اصفهان ، فارس و خوزستان هستند.

امامي، موقعيت شهرستان ابركوه را براي توليد اين محصول كاملا با صرفه دانست و اظهار داشت: صنعتگران و توليدكنندگان كاشي با درنظرگرفتن شرايط فوق و استفاده از موضوع مناطق محروم رغبت ويژه‌اي به سرمايه‌گذاري در اين شهرستان نشان داده‌اند.

فرماندار ابركوه همچنين از صدور مجوز احداث كارخانه سيمان دراين شهرستان از سوي سازمان صنايع خبر داد و گفت: اين واحد توليدي با هدف ايجاد اشتغال و بالابردن ظرفيت توليد با ظرفيت روزانه يكهزار تن كه تا سه هزار تن قابل توسعه خواهد بود احداث مي‌شود.

امامي افزود: اين طرح در زميني به مساحت ‪ ۵۰هكتار و در فاز اول با ‪۵۰۰ ميليارد ريال اعتبار با مشاركت بخش خصوصي راه‌اندازي مي‌شود و در زمان بهره‌برداري زمينه اشتغال ‪ ۵۰۰نفر را فراهم مي‌سازد.

مواد اوليه اين طرح نيز در منطقه موجود است.

تبصره اول: 80 درصد سيصد ميليارد ريال، دويست و ده ميليارد ريال مي شود! يا دويست و چهل ميليارد ريال؟

تبصره دوم: مجوز كارخانه كاشي ابركوه به نام چه كساني صادر شده!؟

تبصره سوم: سهم مردم محروم منطقه ابركوه از كارخانه كاشي فقط كارگري در كارخانه است!؟

تبصره چهارم: دود و غبار كاشي ابركوه به چشم و حلق مردم ابركوه مي رود و سودش به جيب غير ابركوهي ها!؟

تبصره پنجم: زمين دولتي و وام بانكي و چه زحمتي مي كشند و چه سودي مي برند سرمايه داران در ابركوه! دوشنبه 13 خرداد1387

------------------------------------------------


سفری کوتاه به ابرکوه محروم و دورافتاده- قسمت اول


سفری کوتاه به ابرکوه محروم و دورافتاده- قسمت اول

قابل توجه مسئولان میراث فرهنگی یزد و ایران

سرو ابرکوه «مرد» برای آرامگاهش ردیف بودجه بگذارید!!!

ارزش سرو ابرکوه ایرانی، کمتر از میرچقماق مغولی می باشد!؟

سرو ابرکوه، نماد ایران و ایرانی است، نماد ایران و ایرانی را اینگونه از یاد نبریم!


در طول تاریخ، دهها و صدها نسل آمده اند و رفته اند، حکومت و حکمرانی صدها و هزاران والی و پادشاه و حاکم، شروع و به پایان رسیده است، نظام های محتلفی سالهایی با شدت و ضعف حکومت کرده و از بین رفته اند، ساختمانهای بزرگ و ستبر زیادی ساخته و ویران شده اند، کشورگشایانی از هر سو به بهانه ای هجوم آورده، آمده اند و کشته اند و ویران کرده اند و سوزانده اند و ساخته اند و رفته اند، میلیاردها انسان در این جهان به دنیا آمده اند و مرده اند، و سرو ابرکوه، بیش از چهار هزار سال است که محکم و استوار، در دل کویر تفتیده، با همه بی رحمی های طبیعت و انسان ها، زنده مانده و به حیات و زندگی خود ادامه داده است تا قدرت خداوندی را به رخ آدمیان و قدرتمندان کشد!

اینکه در دل کویر خشک و کم آب و بر روی قشری از زمین های سنگی، درختی بیش از چهار هزار سال زنده بماند و زندگی کند، اگر نماد قدرت و خواست خداوندی نیست، پس چیست!؟

قبل از پاسارگاد، قبل از تخت جمشید، قبل از ارگ بم، قبل از میرچقماق، قبل از مسجد جامع یزد، قبل از میدان نقش جهان اصفهان، قبل از فردوسی و خیام و حافظ و سعدی و مولوی و رودکی، قبل از آمدن یونانی ها و اعراب و مغول ها؛ سرو ابرکوه بوده است و توفان حوادث نتوانسته است به وجود آن آسیبی برساند؛ و اما اینک، در عصری که پادشاهان و قلدران مرده اند و به تاریخ پیوسته اند، آفت بی تفاوتی، به جان شاخه ها و تنه این درخت قطور سالمند افتاده است، و در هیاهوی مسائل سیاسی و جناحی و اقتصادی، ناله های سوزناک این سرو پیر را کم گوشی است که شنیده باشد.

یک زمانی مسئولان سیاسی سازمان میراث فرهنگی و استان یزد، در روند همزیستی رانت و رابطه، بدون فکر و برنامه، صدها میلیون تومان بودجه شهر را برای ساخت آثار باستانی جدید در میدان میرچقماق «مرده» یزد هزینه کردند و اما برای سرو زنده ابر کوه!!؟

با توجه به علاقه ای که بسیاری از ایرانیان به مرده ها دارند، و به مرده ها بیش از زنده ها توجه می کنند، آثار خشتی بافت «مرده» یزد و دیگر شهرها نیز چون «مرده» است و «زنده» نیست مورد توجه بسیار مدیران و مسئولان می باشد، و اما سرو زیبای ابرکوه نیز برای آنکه مورد توجه قرار گرفته و میلیونها و میلیاردها تومان بودجه برایش صرف شود، راهی جز مردن و نیست شدن ندارد. بیمار بودن کافی نیست، باید بمیرد...

سرو بیمار ابرکوه برای ماندگاری باید بمیرد، که اگر بمیرد بودجه های میلیونی برای یافتن چگونگی و دلیل مرگش و میلیاردها تومان برای ساخت آرامگاه و حفظ تنه خشکیده اش هزینه خواهد شد. سرو زنده ابرکوه اگر امروز نگهبان و متولی و مدیر و مسئولی ندارد، اگر بمیرد؛ آرامگاهش صاحب متولی و هیئت امناء و مسئول و نگهبان گشته، و تنه مرده و خشکیده اش، سالیان سال برای عده ای ناندانی و محل کسب کار و درآمد خواهد شد.

آثار یاستانی، هویت تاریخی و سرو ابرکوه، هویت فرهنگی ایرانیان می باشد، سند زنده گرانبهایی از تمدن و فرهنگ کهن ایرانی، سرو ابرکوه شهادت می دهد که بیش از چهار هزار سال پیش، در مرکز ایران و در نزدیکی جایی که چند هزار سال بعد اسکندر یونانی، زندانی برای اسیران ساخت، حیات و زندگی و تمدن و فرهنگ وجود داشته است و دستی بوده که روبروی خورشید و برای فردائیان، نهال سروی را در خاک بکارد.

مشکل بزرگ سرو ابرکوه اینست که در دل ابرکوه دورافتاده فقیر و محروم قرار دارد، که اگر این سرو در «میبد» و «اردکان» و شیراز و اصفهان و یا دبی و عربستان و ژاپن و یا یکی از کشورهای اروپایی قرار داشت، چه تلاش هایی که برای حفظ و نگهداری و شناساندن آن به جهانیان نمی کردند.

شیخ خلیفه، حاکم پولدار دبی، یک میلیارد و پانصد میلیون دلار در طول پنج سال برای ساخت بزرگترین برج جهان با دویست طبقه و هشتصد و بیست و شش متر ارتفاع هزینه می کند، و اما آیا حاکمان دبی، با دهها برابر این هزینه می توانند نمونه ای چون سرو ابرکوه را در دیار خود داشته باشند!؟ برای داشتن سروی چون سرو ابرکوه باید هزاران سال صبر کرد و زحمت کشید و تلاش کرد، و باور بداریم که زمان گرانبهاترین گوهر بی بدیل تاریخ است.

سرو ابرکوه، گوهر ارزشمندی است که در کشور نفت و گاز و ثروت و در دیار پر فاصله یزد، به گوشه ای افتاده و یک صدم بودجه ای که برای حفظ خشت و گل مرده یزد هزینه می شود، برای آن «گوهر کویر» هزینه نمی گردد.

سرو ابرکوه، یادگار تاریخ و میراث جهانی است، و چه کسی باور می کند که یزدی ها، اینگونه این میراث زنده فرهنگی را به فراموشی سپرده و برای حفظ آن بیش از پیش تلاش نکنند!؟

اگر مسئولان استان یزد و مدیران میراث فرهنگی ایران از توجه به این میراث ارزشمند فرهنگی عاجز بوده و گرفتار حفظ بافت مرده خشتی یزد هستند و تمایلی برای رسیدگی بیشتر به این پیر تاریخ را ندارند، اجازه دهند تا انجمن و بنیاد حفظ سرو ابرکوه ایجاد و تشکیل گردد و از جهانیان برای ادامه حیات سرو ابرکوه کمک بگیرند.

سرو ابرکوه، نماد ایران و ایرانی است، نماد ایران و ایرانی را اینگونه از یاد نبریم! و یادمان باشد، که میراث فرهنگی اندیشه است نه خشت خام!

با همت مسئولان یزد و ابرکوه و با مدیریت واحد، محوطه اطزاف سروابرکوه می بایست تخلیه و تصرف و هموار گشته و سرو ابرکوه در میان میدان بزرگی قرار گرفته و نگهبان و مسئولی مدام در کنارش قدم زده و با او حرف زند. سرو ابرکوه در دل، هزاران قصه دارد و با هزاران گوش منتظر است، تا نسل امروز ایران با او از فردا بگوید. فردایی که....

تبصره اول: قبل از آنکه فلاح زاده ابرقویی استاندار یزد شود، سرو ابرکوه بوده است و بعد از آنکه فلاح زاده از استانداری یزد برود، شاید که هنوز سرو ابرکوه وجود داشته باشد، پس بدون توجه به اینکه استادار یزد کجایی است و فارغ از مسائل سیاسی و جناحی به سرو ابرکوه نگاه کنیم. 9 بهمن1388

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا